رونیکارونیکا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

گل زندگی

مهمانی

سلام  دوستان ببخشید نتونستم چند روز حالتون رو بپرسم .حالم خوب نبود  هرچی شیر میخوردم گلاب به روتون ببخشید، بالا می اوردم . شما هم اینطور میشین ،وای چه حالت بدیه ،مامانم ناراحت بود منو برد پیش دکتر. دکتر هم قطره بهم داده که مرتب دارم میخورم حالا بهتر شدم . شما هم اگه دکتر دارو براتون نوشت حتماً بخورید که زودتر خوب بشین . الان هم با مامان و بابام  اومدیم خونه عمو کیومرث مهمونی . خوب بچه ها من برم پیش مامانم . همتون رو میبوسم بای ی ی ی ی ...
24 مرداد 1392

عید دیدنی

امشب من و بابا و مامان رفتیم رفتیم دیدن مامان بزرگ . عمه فریده و عمو کیومرث هم اونجا بودن . خیلی خوش گذشت .
19 مرداد 1392

چهل روزگی

17 مرداد من چهل روزم شده. من و مامان رفتیم خونه مامان جون ساعت 3 منو برد حموم . بعد هم برامون قیمه پخت گفت به بخاطر چهل روزگی رونیکا جونه . دست مامان جون درد نکنه. بعدش هم اومدیم خونه خودمون . ...
19 مرداد 1392

بدون عنوان

پرنسس کوچولو رونیکا جان:  اولین عید فطر رو بهت تبریک میگم صمیمی ترین شادباش منو بپذیر . از طرف خاله عصمت  بای   ...
18 مرداد 1392

عید تلخی

امروز روز عید فطره من و بابا و مامان با مامان بزرگ رفتیم مسجد دیدنی خاله فرهت با خاله افسانه چون 11  روز پیش پدرشون تو بیمارستان از دست دادن . خدا رحمتش کنه . خاله فرهت و خاله افسانه من هم اومدم تو غمتون شریک باشم .ولی ببخشید همش خواب بودم چون دیشب تا صبح نخوابیده بودم .  همتون رو میبوسم خداحافظ
18 مرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل زندگی می باشد