من 2روز خونه مامان جون بودم چون بابا همش شیفت و من نمی ذارم شبا بخوابه.دیشبم خونه مامان جون تا صبح بیدار بودم.مامان جون ساعت 11شب منو حموم داد چون صبح ساغت 8 میره شیراز دلم براش تنگ میشه
امروز به مناسبت روز پزشک مامان جون برا بابا ماهی پلو درست کرد و بابا جون واسمون اورد.عصر چون عمه و دختر عمه ها می خواستن بیان مامان جون اومد خونمون.قراره مامان اسما واسه بابا کیک بخر شب بریم خونه عمه فریده